آخ که چه قد عاشق برف و بارونم... نمیشه گفت کدومشونو بیشتر دوست دارم هر دوشون یه جور باحالن دیگه...عجب حالی داره شبایی که بارون یا برف میاد توی اتاق گرم و نرمت بشینی لب پنجره از زیبایی هاش لذت ببری...البته واسه بربچس شاعروعاشقو و....میشه منبع الهام واسه شعر گفتن.خداییش حس خوبی داره مگه نه؟؟؟
تازه اصل کاریش مونده ه ه ه ه ه ه....قدم زدن زیر بارون!!!!!یا قدم زدن توی برف با لباس گرم و راحت...آخ که چه حالی میده
تا حالا وقتی توی برف یا بارون تو خیابون قدم میزدی به یه بی خانمان و یا یه انسان فقیر برخورد کردی که یه گوشه یه آتیش کوچیک روشن کرده باشه و از سرما به خودش بلرزه؟؟؟حتما" برخورد کردی...
به نظر تو این برف سفید و خوشگل و شاعرانه به اونم اینقدر حال میده؟؟؟؟
هه...به احتمال خیلی زیاد اصلا" در اون شرایط به این موضوع فکر نکردی و راهتو ادامه دادی و لذتتو بردی.شایدم تو دلت گفتی گور پدرش به من چه...میخواست بی جا و مکان و فقیر نباشه!!!!
خب حالا وجدانا" میتونی به خودت بگی انسان؟؟؟در حالتی که اون داره از سرما میمیره و تو داری میبینیش و برات مهم نیست میتونی خودتو انسان بدونی؟
:: بازدید از این مطلب : 276
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5